گریه ی شبانه

شعر بی نظیر گریه شبانه از استاد هوشنگ ابتهاج، امیدوارم لذت ببرید.


شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت

دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت


شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست

دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت 


نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست

صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت


زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر

نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت


امید عافیتم بود روزگار نخواست

قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت


زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من

به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت


چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا

به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت


چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت

ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت


دل گرفته ی من همچو ابر بارانی

گشایشی مگر از گریه ی شبانه گرفت


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *